شومیز زنانه

خانم میانسالی است. چهره به غایت آرام و دلنشینی دارد. وارد مغازه میشود درحالیکه چشمش مستقیم به شومیزهای جدید پرطرفدارمونه. قیمت میپرسه، ورق میزنه، بادقت و دونه به دونه. کمی این پا اون پا میکنه. بیرون رو نگاه میکنه. میره دم در، برمیگرده و میگه خانم من میرم و با دخترم برمیگردم. نیم ساعت بعد دو باره میاد. میگه دخترم نیومد، میشه شما راهنماییم کنید، چند رنگ شومیز میبره توی اتاق پرو. یکی یکی میپوشه. و هر بار من رو صدا میزنه و نظر میپرسه. اینو دوست دارم ولی زیرش بدنم سایه نمیزنه؟ اخه شوهرم بد دله، ایراد میگیره اینو ببینید، خیلی روشن نیست؟ نمیدونم با چه شلواری ست کنم که برای من مناسب باشه. این رنگش خوبه اما توی کارورم میگیره،اخه شوهرم لباس تنگو ایراد میگیره.....(در حالیکه فقط بهش سایزxxl دادم) بعد از حدود پنج مدل پوشیدن و کندن همون اولی رو انتخاب میکنه. و از من میخواد براش شلواری بیارم که باهاش ست باشه. کوتاه نباشه، شوهرم.... این رنگ رو انگار دارم این گشاده این روشنه این خوبه.... بالاخره بعد از حدود نیم ساعت نفس زنان از اتاق پرو میاد بیرون. من خسته در حال جمع آوری شلوارها و شومیزهای اضافی هستم. شومیز و شلوار انتخابیش رو روی کانتر میگذاره و میگه فردا باز هستید برم با دخترم بیام.... من😵‍💫😖😵‍💫😖 اون🫣🫣 میگویم: شما لطفا فقط با دخترتون برید خرید.... در حال گفتن بله از بس ایراد میگیرن فروشگاه رو ترک میکند.... #داستان#روایت#قصه#روزگار#روزگارما#روزگارمردم#روزمرگی#فروشگاه#داستان_فروشگاه#روایت_روز#پوشاک#لباس#جین#جین_هاوس#جین_زنانه #جین_مردانه #جینی_دلاوگا #جین_وبستر #جین_کاغذی #مانتو#شومیز#سومیز_آستین_بلند #شومیزسایزبزرگ #شومیرخاص #اصفهان#سپاهانشهر#آتایار